گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
علوم اسلامی
جلد اول
وجود و ماهيت

در باب وجود و ماهيت ، مهمترين بحث اين است كه آيا وجود اصيل است‏
يا ماهيت ؟ مقصود اين است كه ما در اشياء همواره دو معنی تشخيص می‏دهيم‏
و هر دو معنی را درباره آنها صادق می‏دانيم . آن دو چيز يكی هستی است و
ديگری چيستی . مثلا ( می‏دانيم كه انسان هست ، درخت هست ، عدد هست ،
مقدار هست . . . اما عدد يك چيستی و يك ماهيت ( 1 ) دارد و انسان‏
ماهيت و چيستی ديگری . اگر بگوييم عدد چيست يك پاسخ دارد . و اگر
بگوييم انسان چيست پاسخ ديگری دارد .
خيلی چيزها هستی روشنی دارند ، يعنی می‏دانيم كه هستند اما نمی‏دانيم كه‏
چيستند . مثلا می‏دانيم كه حيات هست ، برق هست اما نمی‏دانيم كه حيات‏
چيست ، برق چيست .
بسيار چيزها را می‏دانيم كه چيستند . مثلا " دايره " تعريف روشنی پيش‏
ما دارد و می‏دانيم دايره چيست ؟ اما نمی‏دانيم در طبيعت عينی دايره‏
واقعی وجود دارد يا ندارد . پس معلوم می‏شود
كه هستی غير از چيستی است .
از طرفی می‏دانيم كه اين كثرت ، يعنی دوگانگی ماهيت و وجود ، صرفا
ذهنی است ، يعنی در ظرف خارج ، هر چيزی دو چيز نيست . پس يكی از اين‏
دو عينی و اصيل است و ديگری اعتباری و غير اصيل .
البته اين بحث دامنه درازی دارد و غرض ما در اين كليات ، آشنائی با
اصطلاح است . آنچه اينجا بايد بدانيم اين است كه مسأله اصالت وجود و
ماهيت سابقه تاريخی زيادی ندارد . اين مسأله در جهان اسلام ابتكار شده‏
است . فارابی و بوعلی و خواجه نصيرالدين طوسی و حتی شيخ اشراق بحثی به‏
عنوان اصالت ماهيت و اصالت وجود طرح نكرده‏اند . اين بحث در زمان (
ميرداماد ) ( اوائل قرن يازدهم هجری ) وارد فلسفه شد .
ميرداماد اصالت ماهيتی بود ، اما شاگرد نامدارش " صدرالمتألهين "
اصالت وجود را به اثبات رساند و از آن تاريخ همه فلاسفه‏ای كه انديشه‏
قابل توجهی داشته‏اند اصالت وجودی بوده‏اند . ما در جلد سوم اصول فلسفه و
روش رئاليسم نقش خاص عرفا و متكلمين و فلاسفه را در مقدماتی كه منتهی‏
به پيدايش اين فكر فلسفی برای صدرالمتألهين گشت تا اندازه‏ای بيان‏
كرده‏ايم .
ضمنا اين نكته نيز خوب است گفته شود كه در عصر ما ، فلسفه‏ای رونق‏
گرفته كه آن نيز گاهی به نام فلسفه اصالت وجود خوانده می‏شود و آن فلسفه‏
اگزيستانسياليسم است . آنچه در اين فلسفه به نام اصالت وجود خوانده‏
می‏شود مربوط به انسان است و درباره اين مطلب است كه انسان بر خلاف‏
ساير اشياء يك
ماهيت مشخص پيش بينی شده و يك قالب معين طبيعی ندارد . انسان چيستی‏
خود را خود طرح ريزی می‏كند و خود می‏سازد . اين مطلب تا حدود زيادی مطلب‏
درستی است و در فلسفه اسلامی تأييد شده است . ولی آنچه در فلسفه اسلامی‏
به نام اصالت وجود خوانده می‏شود اولا اختصاص به انسان ندارد ، مربوط
است به همه جهان ، ثانيا در اصالت وجود اسلامی بحث درباره اصالت به‏
معنی عينيت ، در مقابل اعتباريت و ذهنيت است و بحث اگزيستانسياليسم‏
درباره اصالت به معنی تقدم است ، و به هر حال اين دو را نبايد يكی‏
پنداشت